فرشته سبز

راه سبز امید

فرشته سبز

راه سبز امید

داداش سهراب و امیر و کیانوش

امروز داشتم جوانان فامیل را که در این سالها شهید شدند و یا ناکام از دنیا رفتند را به خاطر می آوردم. آره ما تو فامیلمون دو تا شهید ناکام هم داریم . یکی دفاع مقدسی بود و یکی دیگه هم شهید نیروی انتظامی . گفتم که جوان ناکام رفته زیاد داریم . اما هر چی فکر میکنم خاطراتی از آنها یادم نمی آید. تا روزی که برای خاکسپاری آنها به قبرستان می رفتیم از آنها که حرف می زدند شاید یادم می آمد آره همان که فلان جا دیدمش و از کنارش رد شدم الان در زیر خرواری خاک گرم می خوابد  . اگر نمی مردند شاید هیچ وقت نام آنها را هم نمی شنیدم . روزگار نامرد است . هیچ کس گناهی ندارد به خدا .

هر کسی سرش به زندگی گرم است و ...

اما انگار سهراب را می شناسم ... امیر انگار همسایه مان بود . فکر کنم با ندا همکلاس بودم . محسن و اشکان و محمد و ناصر و کیانوش و ترانه و همه و همه به خدا جزیی از زندگی ام شده اند . هر وقت فوتبال می بینم یاد سهراب و امیرم . هر وقت برنامه ای می بینم یاد ندا می افتم . به خدا دارم دیوانه می شوم. هیچ وقت فرصت پیدا نکردم خودم را خالی کنم . بندرعباس که خبری نیست انگار . همان هفته اول با بازداشت چندتا دانشجو همه چیز تمام شد . من راضی به اینکه شلوغ کنیم نیستم اصلا" با این کار مخالفم  اما باید به فکر آنهایی که سبزند هم باشیم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد