فرشته سبز

راه سبز امید

فرشته سبز

راه سبز امید

جشن سبزهای سینما

امروز جشن ملی سینما تو بندرعباس بود. با ترس و لرز فراوان  مقداری خود را سبز فرمودیم و رفتیم ... بماند چه شکلی ! اما اونجا که رفتم دیدم نه بابا سبز تر از ما هم اومدن ! از بلوز سبز پسرها تا مانتوی سبز ! نگین مده سال رنگ سبزه که باور نمی کنم .  با مچ بند های سبز چی کار می کنین ؟  اول یکی اومد که بلوزش سبز بود و یه مچ بند سبز با خط های مشکی بسته بود . بعد یکی اومد که یه دستبند سبز دستش بود . اما نکته خیلی جالب این بود که یکی با یه مچ بند خیلی بزرگ که خدایی تا نزدیکی آرنجش هم می رسید اومد که دیگه خیلی سبز بود یک متری پارچه دور دستش بود. من هم که گفتم تا جایی که جا داشت سبز بودم اما یه همخوانی شعر " ای ایران " داشتیم که من هم یه نوار سبز از کیفم  در آوردم و گرفتم دستم گذاشتمش روی قلبم و حالا نخون" ای ایران " کی بخون" ای ایران سبز در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد نام ایران ما "

اما خدایی هوای اونجا هم خیلی سبز بود آخه همه رو می شناختم و کسی غیر سبز اونجا نبود ...

آفای نماینده حالا من بگم ؟ نه بگم ؟

روز سه شنبه 19 خردادماه به دعوت گروهیی از هنرمندان برای امضای بیانیه ای در حمایت از میر حسین برای اولین و آخرین بار به ستاد مرکزی میر حسین رفتم ... یکی از نمایندگان بندرعباس در مجلس شورای اسلامی هم که خیلی ادعای رفاقت با رییس جمهور محبوب من خاتمی داره هم اونجا بود و چنان نمایشی بازی می کرد که نگو ... هی احمدی نژاد رو به باد انتقاد می گرفت . تکه کاغذی دستش بود و در حمایت از زهرا رهنورد ، هی می گفت : بگم ... نه بگم ؟ این کار احمدی نژاد را به شدت تقبیح کرد و گفت که هر کس از غم این رفتار بمیرد به مرگ شهادت مرده است ...  و هی می گفت فلان طرح رو من اعتبار و بودجه اش را گرفتم و احمدی نژاد به اسم خودش تمام کرده و ...

اما حرف من این است : آقای نماینده حالا بذار من بگم : شما تو مجلس شورای اسلامی چه کاره هستین ؟ رفتی جیب خودتو پر کنی یا به فکر مردم باشی ؟ شما که از آقای احمدی نژاد انتقاد می کردی و ایشان را به قولی قبول نداشتی ، چرا تو مراسم به آب انداختن کشتی ایران-اراک شرکت کردی ؟ شاید رفته بودی در رکاب ایشان به فیض عظیم شهادت نائل شوی ؟ و همچین جلو احمدی نژاد خم می شدی که نزدیک بود سرت به کفشش بخوره ؟ ببین من نمی گم بیا و دشمنی کن . من میگم که مردم رو ضد کسی که قراره 4 سال دیگه هم با اونا باشه تحریک نکن . از احساسات جوونا برای اینکه دفه بعد خودت رای بیاری استفاده نکن . اگه واقعا" ایشون مشکل داره شما رفتی تو مجلس به داد ایران برس ! و اگه مشکل هم نداره پس مشکل ما رو بیشتر نکن . جوونا رو تحریک نکن . اعصاب ما رو به هم نریز . برای اینکه کم کاری خودتو بپوشونی کسی رو سپر نکن . این کارا تو رو به هیچ جا نمی رسونه . باید یه روزی جلو خدا جواب پس بدی . ظاهرا" از پس دادن جواب جلو مردم که معاف شدین همتون . اشکالی نداره .

خون ما از سهراب و ندا و امیر و اشکان و محسن و محمد و ... که رنگین تر نیست . بذار ما هم سختی بکشیم . مثل پروین فهیمی و بقیه ...

 اما یادتون باشه که خدا از سر هر گناهی میگذره الا حق الناس ... پس اندکی صبر حساب و کتاب نزدیک است .

ناگفته ها

دلم نمی خواهد این رابنویسم اما واقعیتی است که باید آن را بگویم و الا دیوانه می شوم . بعضی از مردم بندرعباس در اوایل انقلاب که سینه هموطنان تهرانی ام با گلوله ارتش مزدور وستمگر شاه سوراخ می شد این شعارشان بود : " ما مردم بندر جمله شاه پرستیم اینه هدف ما تا وقتی زنده هستیم  " !!!!!!! اما حالا همونها شدن سینه چاکهای این انقلاب و همچین شعار میدن که انگار اینا انقلاب کردن . به خدا این رسم مردانگی نیست . البته این رو بگم بندر عباس کم شهید دفاع مقدسی نداره ها ! اما اونایی که الان دارن شعار میدن هیچ رابطه ای با دفاع مقدس و جنگ ندارن . اینا فقط سر سفره آماده میشینن و خودشون رو صاحب همه چیز می دونن . حالا بیا و ثابت کن که بابای من و تو رفته جبهه و جلوی اون صدام بی دین وایساده ... کو گوش شنوا ؟؟؟ 

یکی از همین آدما که مشهور بود به این رنگ عوض کردن ها وقتی میرحسین اومد و دید که خیلی طرفدار داره اومد شد مسئول ستاد میرحسین !!!؟؟؟ هر چی فک و فامیل هم داشت آورد کرد همدست خودش ... بعد از انتخابات هم هیچی به هیچی برگشت سر جای اولش ... حالا هی جوونا دارن تو خاک و خون می غلطند آقا هم که جیبش پر شده رفته بخوابه ...

هی خدا ... کاش یه کم چشم و گوش ها باز می شد و راه را از بیراه می شناختند ...  

داداش سهراب و امیر و کیانوش

امروز داشتم جوانان فامیل را که در این سالها شهید شدند و یا ناکام از دنیا رفتند را به خاطر می آوردم. آره ما تو فامیلمون دو تا شهید ناکام هم داریم . یکی دفاع مقدسی بود و یکی دیگه هم شهید نیروی انتظامی . گفتم که جوان ناکام رفته زیاد داریم . اما هر چی فکر میکنم خاطراتی از آنها یادم نمی آید. تا روزی که برای خاکسپاری آنها به قبرستان می رفتیم از آنها که حرف می زدند شاید یادم می آمد آره همان که فلان جا دیدمش و از کنارش رد شدم الان در زیر خرواری خاک گرم می خوابد  . اگر نمی مردند شاید هیچ وقت نام آنها را هم نمی شنیدم . روزگار نامرد است . هیچ کس گناهی ندارد به خدا .

هر کسی سرش به زندگی گرم است و ...

اما انگار سهراب را می شناسم ... امیر انگار همسایه مان بود . فکر کنم با ندا همکلاس بودم . محسن و اشکان و محمد و ناصر و کیانوش و ترانه و همه و همه به خدا جزیی از زندگی ام شده اند . هر وقت فوتبال می بینم یاد سهراب و امیرم . هر وقت برنامه ای می بینم یاد ندا می افتم . به خدا دارم دیوانه می شوم. هیچ وقت فرصت پیدا نکردم خودم را خالی کنم . بندرعباس که خبری نیست انگار . همان هفته اول با بازداشت چندتا دانشجو همه چیز تمام شد . من راضی به اینکه شلوغ کنیم نیستم اصلا" با این کار مخالفم  اما باید به فکر آنهایی که سبزند هم باشیم .

بهنود را به سهراب نبخشیدنذ

مادر سهراب اعرابی برای گرفتن رضایت رفت در زندان اوین و به خانواده احسان نصراللهی التماس کرد که بهنود شجاعی را ببخشند ... اما نبخشیدند و بهنود هم پرواز کرد ....